دیگر آثار نویسنده
(زندگی نامۀ داستانی فهیمه محبی)
قصۀ زندگی بعضی از آدمها آن قدر پرماجراست که نمیتوانی تصمیم بگیری از کجا شروع کنی و به کجا برسی؟ از هر جا وارد میشوی به دالانهای پیچ در پیچی میرسی که هر کدام برای خودش هشتیای دارد تا بنشینی روی سکویش و پشتت را به دیوارش تکیه بدهی و خستگیت را بگیری و دوباره راه بیفتی بین دالان بعدی.داستان زندگی فهیمه، قصۀ هزار دالانی است که در هر کدام که پیچ میخوری یادت نمیآید که چه شد سر از آن جا درآوردی؟ با این همه دوست داری بازهم ادامه بدهی، بالاخره جایی تمام میشود. خیلی از ما تا آخر عمر فرصت پیدا نمیکنیم که زندگیمان را این طور با جزئیات، صفحه به صفحه، سطر به سطر برای کسی تعریف کنیم. ولی فهیمه ساعتهای طولانی پشتاش را به هشتی زندگی تکیه داد، با حوصله نشست، گفت و گفت تا تمام شد. حالا هم که نیست حس میکنی باز گوشهای نشسته، شال سفیدش را زیر چانه با سنجاق محکم میکند، چشمهای عسلی و ریزش را تنگ میکند تا بقیۀ ماجرا را بگوید، شاید الان قصه طور دیگری باشد، حالا شاید با سعید و رضا از نو همخانه شده است. این روایت بر مبنای روایت فهیمه از خودش است و من پیش دیگرانی که بعضی از این دالانها را با او زندگی کردند، رفتم. قصه را از گوشههای مختلف دیدم و نوشتم. فصلهای زیاد این کتاب پر از فصلک است. پر از دالان و هشتی. شاید کمی شما را گیج کند، شاید هم مشتاقتان کند برای دیدن دالان بعدی.
فهیمه یک آن دست رضا را پشت کمرش حس کرد، با همان شیطنت نگاهاش کرد، انگشتاش را برد بالا به آسمان اشاره کرد «عمو اُچولم، سربالا! با خدا سربالا حرف بزن!» بعد سرش را بالا گرفت، رفت تو. دستشاش را به پارچه سفید روی جنازه گرفت ولی بلندش نکرد، پارچه را توی مشتاش مچاله کرد «خدایا درسته دادی، درسته هم ببر! من کاملاش رو می خوام!» پارچه را کنار زد، خودش بود، سالم و درسته. زانوهایش خم شد، نشست بالای سر سعید «بازم تو بردی! همیشه تو میبردی! هیچوقت زورم بهت نرسید.» رویش را برگرداند سمت قبر محمدحسین «بابایه وقتی فکر میکرد که باید از تو بخوام که شفیع من و بچههام باشی، ولی حالا کسی رو آوردم گذاشتم کنارت که مطمئنم شفیع تو هم میشه.» بعد هم دست کشید روی سنگ قبر رضا «بگیرش عمو اوچول، اینم سعید، تمام این سالها بدون تو نتونست زندگی کنه! اینقدر به زندگی چنگ انداخت تا ازش در رفت و آمد پیش خودت. حالا بگیرش!» خاکها را تکاند، ته ماندهی زندگی را ریخت روی قبر سعید.