جنگ همیشه زیر لایههای این خاک و آب جاری است. نبرد شکوهمند حق و باطل.اما دست روزگار برگ جدیدی از مظل
برای عراقیها شرط گذاشتیم که اگر دوربین فیلمبرداری نباشد، میرویم زیارت. قبول کردند. گفتند که دستور
لو رفتیم؟ شاید هنوز نه! -بچهها! شما را به خدا صدا نکنید. شاید هنوز لو نرفته باشیم! آتش سنگین روی ما
هنوز سال های اول جنگ بود. آدم هایی که آمده بودند هیچ کدام تا به حال یک جنگ درست و حسابی ندیده بودند.
از او چیزهای ظاهری یاد نگرفتم. الان هم لباسپوشیدنم مثل سابق است. او تیپ خودش را میزد، من هم تیپ خو
زندگی جریان داشت که جنگ آمد. با جنگ هم زندگی ادامه داشت، بعد از آن هم همین طور.در این بین، بعضیها ب
تا اکبر موتور را آورد من هم ناگرا را برداشتم و سوار موتورش شدم و به سمت میدان شهیاد رفتیم. مردم تا
ماجرا از آنجایی شروع شدکه در صبحگاه26آوریل 1988 نیروهای مقاومت حزب الله با نفوذ به منطقه هارداو درجن